آرسا
آرسا (آکادمی رفتار سازمانی) با هدف ارائه خدمات بروز در زمینه آموزش، پژوهش و مشاوره رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی توسط دکتر علیاصغر امیری تاسیس شد.
آکادمی رفتار سازمانی
یکی از مشکلاتی که امروزه بسیاری از مدیران در سازمان های بزرگ با آن مواجه هستند این است که:
چرا کارکنان ما این قدر اشتباه می کنند، چرا نمی فهمند ما چه می خواهیم، چرا نمی فهمند ما چه می گوییم؛ مرتب اشتباه می کنند، آن هم اشتباهات تکراری و همیشگی. ما همواره گرفتار دوباره کاری هستیم، نمی شود به آن ها اعتماد کرد. کسی کارمند خوب تربیت نمی کند به ما تحویل دهد، یک کسی را هم که پیدا می کنی ناز می کند و می رود، پیش ما نمی ماند و از آن وقت مجبور می شویم همه کارها را خودمان انجام دهیم و یک وقت به خودمان می آییم که چند کارتابل پر، کارهای عقب مانده و شنبه کار، جمعه کار، شب ها کابوس کارهای عقب مانده، در کنار بسیاری از مسائل و مشکلات دیگر مدیریت و سازمان و...
شاید پاسخ این سوالات در تجربه ای از آقای "جین بلاسکو" نهفته است.
جین بلاسکو در مراسم ترحیم یکی از دوستان نزدیک خود حضور یافت. دوستش در اثر حادثه رانندگی در جاده ای که به خاطر کار و مدیریت شرکتش در آن رفت و آمد می کرد، جان خود را از دست داد. بلاسکو در خلوت خود به این حقیقت تلخ می اندیشید که روزی و شاید هم همین فردا نوبت او باشد؛ چرا که هفته ای چند روز همین جاده را با همین سرعت برای کار طی می کند. راستی اگر این اتفاق فردا برای او بیافتد تكليف چیست؟ برای بلاسکو سه سؤال اساسی مطرح می شود:
1) آیا ما سخت و بی وقفه کار می کنیم که کسب و کار موفقی بسازیم یا تلاش می کنیم که مراسم ختم با شکوهی مثل امروز را به وجود بیاوریم؟
2) آیا ما برای موفقیت و کامیابی و درک لذت زندگی خود می کوشیم یا می کوشیم تا تنها وارثین ما از تلاش ما لذت ببرند ؟
3) آیا ما برای زندگی کار می کنیم یا زندگی می کنیم که فقط کار کنیم؟ اصلا هدف زندگی چیست؟ کار برای زندگی؟ یا زندگی برای کار؟
طرح این سه سؤال در ذهن بلاسکو به شدت او را تکان می دهد و اوتحقیقی را آغاز می کند که نتایج زیر را برای او حاصل می کند.
او از میان شرکت های موفق جهان با مدیران ۲۴ شرکت که در یک دوره ده ساله حدود ۲۰ درصد سود سهام عاید سهامداران خود کرده بودند و در امور دیگر نیز در کارشان موفقیت چشمگیری داشتند، مصاحبه ای انجام داد و به چند حقیقت آشکار در موفقیت آنان دست یافت:
1) راز موفقیت این مدیران این بود که اساساً نوع و طبیعت مدیریت و رهبریشان با دیگران کاملا فرق داشت.
2) در شیوه های مدیریتی و رهبری آن ها، الزاما تشابه و نقاط مشترکی وجود نداشت تا بتوان از آن تقلید کرد اما همه آن ها در امور زیر با هم مشترک بودند:
1- آن ها برای کار زندگی نمی کنند، بلکه برای زندگی کار می کنند.
2- آن ها به همه امور زندگی اهمیت می دهند و همه چیز را با هم و با تعادل به پیش می برند :امور خانواده، امور شخصی، امور سلامتی، امور تفریحی، امور معاشرتی و بالاخره امور کسب و کار. آن ها در مراسم تولد فرزندشان شرکت می کنند، هفتگی و مرتب ورزش می کنند و از همه امور زندگی، لذت می برند.
بلاسکو به سه حقیقت تلخ دیگر هم در نتایج این بررسی اشاره می کند:
حقیقت اول: چیزی که ما را تا به امروز کامیاب کرده و به این جا رسانیده است، الزاما همان چیزی نیست که کامیابی آینده را تامین کند.
حقیقت دوم: ما متاسفانه همواره دیگران را مقصر می دانیم و هرگز در آئینه حقیقت، خود را نمی نگریم:
آئینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن، آئینه شکستن خطاست
همواره می گوییم تقصیر کارکنان است، تقصیر قانون است و... در حقیقت سازمان و شرکت های ما انعکاس مدیریت و رهبری ما هستند و از این رو در سازمان من، "من مسئله هستم" و من هر روز مشكل سازمان خود را در آئینه و روبروی خود می بینم.
حقیقت سوم: من باید تغییر کنم؛ در حالی که همه دنبال تغییر دادن دیگران هستند. هیچکس نمی پذیرد اشکال از خود اوست و به قول حافظ، هیچکس خود را حجاب و مانع وصل نمی شناسد:
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
بلاسکو به دو نوع سازمان و تشکیلات اشاره می کندو سازمان ها را به دو دسته تقسیم می کند:
سازمان های بوفالویی – سازمان های غازی
ویژگی بوفالوها
آن ها به یک رهبر پای بند و وفادارند و همه پیروند و تابع
آن ها درست همان کاری را می کنند که به آن ها دستور داده شده است.
آن ها هرگز سوال نمی کنند و فقط پیروی می کنند.
بوفالوها منتظر دستور می شوند و تا دستور نرسد، هیچ کاری نمی کنند.
هیچ کس جای دیگری را پر نمی کند و جلو نمی افتد و مسئولیت نمی پذیرد.
ویژگی غازها
هر غاز به هنگام پرواز دسته جمعی، احساس مسئولیت می کند.
هر غاز فقط پیروی محض نمی کند و وضع خود را در راه می سنجد و به تصمیمی که باید بگیرد، فکر می کند.
هر غاز مسیر پرواز گروه را می داند.
رهبری و جلودار بودن، نوبتی است.
هر غاز، زمان جلوتر بودن، در نوک پرواز قرار گرفتن و هدایت گروه را، خود انتخاب می کند.
همه غازها تمایل به پذیرش مسئولیت و جلودار بودن و رهبری دارند.
غازها در طول پرواز مراقب یکدیگر هستند.
بررسی ثابت کرده است که اگر غازها مسیری را گروهی بپیمایند، ۷۰ درصد بیشتر از آن مسافتی را که انفرادی می توانند طی کنند، می پیمایند.
بلاسکو می گوید: "وقتی از مطالعه نظام همکاری و زندگی و پرواز گروهی و مشارکتی غازها آگاه شدم و راز کامیابی این نظام را کشف کردم، به داخل شرکت خود برگشتم و به همه همکارانم دستور پرواز دادم و از آن ها خواستم که از امروز غازهایی باشند که هم خود از پرواز شان لذت ببرند و هم من سازمان کمال یافته تر و آسوده تری را اداره کنم. آری من به اختیار و آزادی پرواز دادم و گفتم بوفالوهای من پرواز کنید؛ غافل از اینکه بوفالوها نمی توانند پرواز کنند. به خود گفتم بلاسکو سازمان تو، یک سازمان بوفالویی است. مگر خود تو این طور نخواستی که همکارانی مطیع و فرمانبردار بی چون و چرا داشته باشی. پس اگر غیر از این می خواهی، خود تو اول باید تغییر کنی و در اینجا بود که آن حقیقت تلخ سوم یک بار دیگر در گوش من صدا کرد."
پرواز بوفالوها حقیقت تلخی است که همه روزه در همه سازمان ها با آن سروکار داریم. شما به عنوان مدیر چه نوع سازمانی را ترجیح می دهید؟
از وارد کردن تمامی اطلاعات ضروری که با علامت (*) مشخص شده اند اطمینان حاصل کنید. وارد کردن کدهای اِچتیاِماِل مجاز نیست.
آرسا (آکادمی رفتار سازمانی) با هدف ارائه خدمات بروز در زمینه آموزش، پژوهش و مشاوره رفتار سازمانی و مدیریت منابع انسانی توسط دکتر علیاصغر امیری تاسیس شد.